دهستان من

سرزمین دین و ادب

دهستان من

سرزمین دین و ادب

دختر سعادت خواه

دختری تازه ازدواج کرده بود، پس از مدتی بر اثر اختلاف نظر با شوهرش از زندگی با وی دلسرد شد و دیگر از ماندن  در کنار او احساس خوشبختی نمی کرد. این موضوع را برای پدرش نوشت و از او راهنمایی طلبید تا آرامش و سعادت دوباره را به دست آورد. داستان زیر، پاسخ نامه ای است که پدر برای دخترش نوشته و سزاوار است که همه دخترانی که به خانه بخت رفته اند و خواهند رفت، آن را بخوانند.

دختر نازنینم! نامه ات را امروز دریافت کرده ام. نوشته ای که دیگر در کنار شوهرت خوشبخت نیستی و گویا او نیز همین احساس را در کنار تو دارد و گویا هر دو بدین نتیجه رسیده اند که طلاق و جدایی، تنها راهی است که هر دوی شما را از این بن بست غم انگیز نجات می بخشد. خوشحالم که پیش از آغاز این راه بدفرجام، هر دو به یاد من افتاده ا ید، زیرا به قول خودتان شاید من حرفهای شما را می فهمم و بالاخره هر چه باشد، پنج سال پیش من دستهای شما را به یکدیگر سپرده ام.

ادامه مطلب ...